مثبت نیوز – مجید واشقانی در جدیدترین قسمت برنامه یوتیوبی رُک به سراغ صادق زیباکلام، بهعنوان یکی از جنجالیترین و رسانهایترین اساتید حوزه علوم سیاسی رفت تا نظرات او در مورد مسائل مختلف از قبیل قدرت موشکی ایران، پرونده هستهای کشور و مواجهه او با امپریالیسم و قدرت تمامیتخواه غرب را به چالش بکشد که با توجه به بازخوردهای موجود در فضای مجازی میتوانیم به موفقیت واشقانی در انجام این امر رأی دهیم.
اما چه میشود که مخاطب عادی -و نه افسونشده توسط مدیای غربی- در دوگانه واشقانی- زیباکلام اوّلی را برمیگزیند و وقع و اهمیتی برای کارشناس حوزه سیاسی داخلی و خارجی قائل نمیشود؟
اشتباه اساسی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در گفتوگو با بازیگر تلویزیون آنجا بود که تلاش کرد برای توجیه نظراتش در زمین واشقانی بازی کند، ولی حریف بیدی نبود که با این بادها لرزه به اندامش بیفتد و صحنه را برای یکهتازی زیباکلام ترک بگوید.
زیباکلام در گفتوگوهایش با خبرگزاریها، رسانههای چپ، راست، داخلی و خارجی کلیدواژه چیزی جُز «دموکراسی» و بیان طوطیوار آن در همه این سالها نبوده است و اگر بخواهیم پکیج او را در یک کلمه خلاصه کنیم چیزی جُز این واژه بهظاهر زیبا، اما در باطن فریبنده و انتزاعی دستمان را نمیگیرد.
در عوض اما، واشقانی در حصار ناآشنایی برای سوژه مصاحبه خود، فهم واقعگرایانهای نسبت به اتفاقات در حال وقوع داشت و توانست حسابی با طرح سؤالات چالشبرانگیز زیباکلام را در گوشه رینگ گیر بیندازد و واقعیت صحنه نزاع با آمریکا و اسرائیل را برای فهم مخاطبانش دوباره از نو ترسیم کند تا آنها در فضایی متفاوت با بلایی که رسانههای خارجی فارسیزبان بر سر ادراکشان میآورند، میزانسن را همانگونه که هست تماشا کنند، نه آنطور که بیبیسی، اینترنشنال، یورونیوز و… میخواهند.
هم مجید واشقانی و هم صادق زیباکلام هر دو از بازیگران اصلی فرهنگ شهرت به حساب میآیند و کار با ذهنیت مردم را بهخوبی بلدند و با این امر غریبه نیستند، ولی تفاوت مجری- بازیگر برنامه رُک با نویسنده کتاب «غرب چگونه غرب شد؟» آنجاست که واشقانی از قدرت موشکی ایران در جنگ تحمیلی دوازده روزه دفاع میکند و زیباکلام با فهمی کهنه نسبت به مسئله، همان حرفهای قدیمی در باب جامعه باز و دموکراسی را دستمایه بیان نظراتش قرار میدهد! پُرواضح است که در این صحنهپردازی بیننده طرف کسی که به جوانب و زوایای بحث آشنایی بیشتری دارد را میگیرد و عرصه را برای حضور دیگری در رسانه تنگ میکند.
در اینجا واشقانی با درکی عینی، واقعی و انضمامی برنده نبرد با یک چهره دانشگاهی غربگراست، چون ابتدا حافظه تصویری تماشاگر را احضار میکند و سپس با هر حرف و کلامی به واقعیت نبرد در جنگ دوازده روزه ارجاع میدهد. حرفها و ارجاعات زیباکلام اما با گذشت چهارماه از آن روزها هیچ تفاوتی با محتوای گفتههای او در خلال سخنرانیها و مناظراتش در همه این سالها ندارد و همین هم باعث میشود تا در برابر یک هنرپیشه -که ادعایی هم در باب مسائل علوم انسانی ندارد- حرفی نو برای گفتن نداشته باشد و بیننده هم بهراحتی دستش را بخواند.
رتوریک مجید واشقانی با اتکا به جهان نمایشی در جنگ نرم به کار ما میآید و باقی میکرورسانهها نیز باید همین خط را در نبود فهم درست نسبت به مفهوم جنگ نرم و اهمیت آن با قید فوریت دنبال کنند، اما نباید از یک مسئله اساسی نیز در این میان غافل شد. تکیه بیش از اندازه روی کارکرد نمایشی گفتوگو و همچنین دامن زدن به فرهنگ شهرت ممکن است وقوع امر سیاسی و سیاست در جامعه ایران را به تعویق بیندازد و جنبهای کالایی پیدا کند که با توجه به مصرف حداکثری ایدهها در برنامههای پیشین که با هدف جذب حداکثری مخاطب صورت میگرفت هیچ بعید نیست. سوای این موارد گفتوگوی مجید واشقانی با زیباکلام نشان میدهد که دست آکادمیسینهای دوستدار غرب تا چه اندازه خالی است و آنها هیچ درک درست و حتی قابل نقدی در مورد ظهور قدرت ایران با توجه به دال مرکزی امنیت ملی ندارند و صرفاً با متلکپرانی میخواهند کارشان را جلو ببرند و ذهن جامعه ایران را اتمیزه کنند.