مثبت نیوز – این عملیات شامل پرواز بیش از ۱۰ جنگنده، عمدتاً F-35I Adir و F-15I Ra’am، بود که بیش از ۱۰ موشک دقیق هوا به زمین را به یک مجتمع مسکونی در دوحه شلیک کردند.
این حمله نه تنها نقش میانجیگری قطر در مذاکرات آتشبس غزه را مختل کرد، بلکه سؤالاتی جدی در مورد امنیت هوایی منطقه خلیج فارس، وابستگی به سیستمهای دفاعی آمریکایی و همکاریهای پنهان ژئوپلیتیکی مطرح کرد. بر اساس گزارشهای رسانهای و تحلیلهای نظامی، این عملیات حدود ۱۸۰۰ تا ۲۰۰۰ کیلومتر مسافت را پوشش داد و از این رو سوالاتی را از لحاظ فنی در خصوص این عملیات مطرح کرده است.
جنگندههای اسرائیلی از پایگاه هوایی نواتیم در جنوب اسرائیل پرواز کردند و برای پوشش مسافت تقریبی ۲۰۰۰ کیلومتری تا دوحه، نیاز به استراتژیهای پیچیدهای داشتند. مسیرهای احتمالی بر اساس جغرافیا و تجربیات پیشین اسرائیل عبارتند از: مسیر شمالی از طریق سوریه و عراق، که کوتاهترین گزینه (حدود ۱۸۰۰ کیلومتر) است و قبلاً در حملات به ایران استفاده شده؛ مسیر جنوبی از دریای سرخ، عربستان سعودی و خلیج فارس، که طولانیتر اما با ریسک کمتر در صورت هماهنگی با سعودیها؛ و مسیر شرقی از اردن، عراق و کویت، که نیاز به عبور از حریم هوایی حساس دارد. سوختگیری هوایی توسط تانکرهای بوئینگ ۷۰۷ اسرائیلی انجام شد، که اجازه داد جنگندهها بدون فرود، مأموریت را کامل کنند. گزارشها نشان میدهد که تانکرهای آمریکایی و بریتانیایی در مدارهای شرقی قطر حضور داشتند، که این امر را تسهیل کرد.
از منظر تحلیلی، محتملترین مسیر، مسیر شمالی از طریق اردن، سوریه، عراق و سپس ورود به خلیج فارس از سمت کویت یا عربستان بوده است. این انتخاب بر اساس وضعیت سیاسی منطقه بهترین گزینه است: روابط بهبودیافته اسرائیل با عربستان تحت توافقهای ابراهیم، ضعف سیستمهای دفاعی سوریه و عراق به دلیل درگیریهای داخلی، و عدم تمایل اردن به درگیری مستقیم. گزارشهای عبری مانند کانال ۱۴ اسرائیل تأیید میکنند که جنگندهها از حریم هوایی سوریه و عراق عبور کردند، که این امر بدون هماهنگی ضمنی یا دستکم چشمپوشی این کشورها ممکن نبود. تحلیل ژئوپلیتیکی نشان میدهد که این مسیر نه تنها کوتاهتر است، بلکه ریسک شناسایی توسط رادارهای پیشرفته سعودی را کاهش میدهد، زیرا اسرائیل قبلاً در عملیات علیه ایران از مسیرهای مشابه بهره برده. علاوه بر این، حضور تانکرهای آمریکایی در پایگاه العدید قطر (که میزبان فرماندهی مرکزی ایالات متحده است) نشاندهنده حمایت لجستیکی واشنگتن است، که میتواند بخشی از استراتژی گستردهتر برای تضعیف حماس باشد.
فناوری استیلث F-35I Adir، با سطح مقطع راداری (RCS) بسیار پایین، نقش کلیدی در اجتناب از شناسایی داشت. این جنگندهها میتوانند در ارتفاع پایین پرواز کنند و سیگنالهای راداری را جذب یا منحرف نمایند، در حالی که عملیات با سیستمهای جنگ الکترونیکی (EW) همراه بود، شامل جمینگ (اختلال) رادارها، spoofing (فریب سیگنالها) و احتمال حملات سایبری برای کور کردن شبکههای فرماندهی. علاوه بر این، حضور هواپیماهای AWACS مانند G550 Eitam اسرائیلی برای نظارت و هماهنگی، لایهای اضافی از حفاظت فراهم کرد.
تحلیل دقیقتر اما نشان میدهد که رادارها باید جنگندهها به ویزه اف 15های اسرائیلی را شناسایی کرده باشند، اما احتمالا کشورهایی مانند عربستان یا اردن و حتی عراق شاید به دلیل ملاحظات سیاسی این موضوع را به قطر اطلاع ندادند. عربستان، با روابط رو به بهبود با اسرائیل، ممکن است از این موضوع چشمپوشی کرده باشد تا از تشدید تنش با حماس اجتناب کند، در حالی که سوریه و عراق به دلیل ضعفهای داخلی، ظرفیت واکنش نداشتند. نخستوزیر قطر اعلام کرد که جنگندهها توسط رادارها شناسایی نشدند، اما گزارشها حاکی از هماهنگی احتمالی اسرائیل با ایالات متحده است، که میتواند سیستمهای راداری را از طریق دسترسی به کدهای نرمافزاری کنترل کند. از دیدگاه ژئوپلیتیکی، این عدم اطلاعرسانی بخشی از استراتژی “چشمپوشی تاکتیکی” است، جایی که کشورها اولویتهای خود مانند روابط با آمریکا را بر امنیت هوایی ترجیح میدهند. این عملیات، با استفاده از نقاط کور راداری در خلیج فارس، نشاندهنده وابستگی منطقه به فناوری آمریکایی است و سؤالاتی در مورد استقلال دفاعی کشورها مطرح میکند. اگر شناسایی رخ داده، چرا واکنشی از سوی پدافند هوایی دیده نشد و یا دست کم چرا اطلاع رسانی صورت نگرفت. با این همه هنوز احتمال دستکاری سایبری سیستمهای رهگیری توسط اسرائیل یا آمریکا نمیتواند نادیده گرفته شود.
سیستمهای ضد هوایی قطر، شامل Patriot PAC-3، THAAD، NASAMS، AN/FPS-132 و جنگندههای F-15QA، Rafale و Typhoon، عمدتاً برای مقابله با موشکهای بالستیک و هواپیماهای متعارف طراحی شدهاند، اما در برابر موشکهای standoff و جنگندههای استیلث ناکارآمد هستند. گفته میشود موشکها از خارج حریم هوایی قطر شلیک شدند، و نخستوزیر قطر تأکید کرد که آنها روی رادار ظاهر نشدند، که نشاندهنده غافلگیری کامل است. اما سرمایهگذاری ۹۷ میلیارد دلاری قطر در تسلیحات پیشرفته آمریکایی از سال ۱۹۸۰، چنین چیزی را عجیب جلوه میدهد. آیا آمریکا در کنترل این سیستمهای رهگیری و عدم شناسایی جنگندههای اسرائیلی نقش داشته است؟ آیا قطر رهگیری را انجام داده اما از واکنش و درگیری بنا به دلایلی احتراز داشته است؟