چند قصه جذاب که امکان تولید ویدیویی آن‌ها وجود دارد

مثبت نیوز – این رمان ها برای سریال سازی در شبکۀ نمایش خانگی مناسب است.

 

زمستان 62
«اسماعیل فصیح» شاید برای نسل جوان‌تر خوانندگان -که این روزها بنا به رسم مالوف از آن‌ها به‌عنوان نسل زد نام می‌برند- شناخته‌شده نباشد، اما رمان‌ها و قصه‌های او در سال‌های دهه‌های 60 و 70 حسابی میان کتاب‌خوان‌ها دست به دست می‌شد و بازار خوبی هم برای خودش پیدا کرده بود. اهل فن و کارشناسان حوزه ادبیات داستانی اگر بخواهند یک رمان از آثار مهم و برجسته این نویسنده شیدای «ارنست همینگوی» را برای اقتباس در عالم سینما یا تلویزیون انتخاب کنند، آن اثر قطعاً چیزی جز «زمستان 62» نخواهد بود. فصیح این اثر 460 صفحه‌ای را در سال ۱۳۶۶ برای چاپ به دست ناشر سپرد. این کتاب پس از اولین نوبت چاپ در 15 سری تجدید چاپ شد و مخاطبان زیادی هم پیدا کرد؛ دلیلش هم این بود که اسماعیل فصیح در قصه، مخاطب آن روزها را به یاد موقعیت‌های آشنا در زندگی‌اش می‌انداخت و مردم روزگار را به موازات اخبار جنگ به دل اهواز درگیر در خط مقدم دفاع مقدس می‌برد و به مطالعه گزارشی دقیق از خطه جنوب دعوت می‌کرد. از طرف دیگر، این رمان حدیث نفس طبقه و طیفی بود که پس از انقلاب اسلامی می‌رفتند تا در حاشیه قرار بگیرند و برای روایت احوالات خود نمی‌توانستند جز اسماعیل فصیح را محرم بدانند. «بهمن فرمان‌آرا» به‌عنوان یکی از چهره‌های مهم موج نو سینمای ایران بعدها اصلی‌ترین دلیل بازگشت خود به کشور را ساخت نسخه سینمایی از «زمستان 62» دانست. این قصه، تنها اثر از فصیح نبود که مورد توجه کارگردان «شازده احتجاب» قرار گرفت، بلکه «داستان جاوید» و «باده کهن» نیز دیگر آثار این نویسنده بودند که فرمان‌آرا می‌خواست در قالب فیلم یا سریال به سراغ آن‌ها برود، ولی مجوزهای لازم به او برای انجام و به ثمر رساندن این کار داده نشد تا پرونده ساخت آثار تلویزیونی و سینمایی در مورد نوشته‌های «اسماعیل فصیح» تا به امروز بایگانی شود.

شریک جُرم
دامنه فعالیت «جعفر مدرس صادقی» به‌عنوان یکی از نویسندگان مطرح روزگار ما فقط به نوشتن رمان، نوول و داستان کوتاه خلاصه نمی‌شود و او در تصحیح و ویرایش آثار کهن نظیر «نوروزنامه و رباعیات خیام»، «مقالات مولانا»، «تاریخ بیهقی»، «سیاست‌نامه خواجه نظام‌الملک طوسی»، «مقالات شمس» و به نگارش درآوردن کتابی در مورد آداب نوشتن فارسی تحت عنوان «اندرآداب نوشتار» تبحری کم‌نظیر دارد. با همه این‌ها، «جعفر مدرس صادقی» را بیش از هرچیز با نگارش رمان «گاوخونی» می‌شناسند. «گاوخونی» از زاویه اول شخص روایت می‌شد و از بابت پرداختن سیال به سوژه، در دایره آثار موسوم به «جریان سیال ذهن» قرار می‌گرفت. این قصه باعث شد تا نام «جعفر مدرس صادقی» نه فقط در بین خوره‌های حوزه ادبیات داستانی ایران بیش از گذشته به چشم بیاید، بلکه دامنه شهرتش از مرزهای کشور فراتر رود و خوانندگان بین‌المللی پیدا کند و به بازار نشر کشورهای عراق، آمریکا و انگلیس راه یابد. گاوخونی در سال 1360 نوشته شد و سال‌ها بعد، «بهروز افخمی» فیلمی با همین نام را تهیه کرد که به یکی از نقاط عطف کارنامه‌اش بدل گردید. اقتباس از «گاوخونی» کار سختی بود، ولی کارگردان «کوچک جنگلی» با وفاداری نسبت به کُنه و شاکله قصه، داستان را از نمای نقطه‌نظر روایت کرد تا فیلم در همسویی کامل با رمان به ترجمانی تصویری از آن بدل شود. در میان آثار چاپ شده از این نویسنده، «شریک جُرم» یکی از همان داستان‌های تصویری به حساب می‌آید که برای ورود به عرصه سینما و تلویزیون هیچ چیز کم ندارد. نویسنده «شریک جُرم» در فضایی شبه‌کافکایی داستانش را پیش می‌برد و در امتزاج با ماجرای سینما رکس فضایی را خلق می‌کند که برای خواننده هم سهل است و هم ممتنع. ممتنع از این بابت که خواننده اتمسفر جاری در فیلم را به خاطر قرار گرفتن در فضای شهری تهران در حوالی اواخر دهه 50 و اوایل 60 به‌خوبی درک می‌کند و ممتنع به این علت که مدرن بودن ساختمان روایت آن را از قاطبه رمان‌های سرراست و ساده هم‌سنگ خود جدا می‌سازد و به‌قول اهل توپ و تور زمین بازی‌اش را تغییر می‌دهد. مردی به اشتباه بازداشت می‌شود و در زندان با فردی روبه‌رو می‌گردد که می‌گوید من سینما را آتش زده‌ام؛ هیچ‌کس حرف آن‌ها را باور نمی‌کند. در همین اثنا است که این دو با هم رفیق می‌شوند و در شهر پرسه می‌زنند. داستان هرچه به سمت جلو پیش می‌رود جذاب‌تر می‌شود و حالتی تصویری و سینمایی پیدا می‌کند. تاکنون کسی به فکر اقتباس از این اثر نیفتاده، اما بد نیست که تهیه‌کنندگان، سرمایه‌گذاران و صاحبان معنوی فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی برای رونق دادن به کسب‌وکارشان سری هم به کارنامه ادبی «جعفر مدرس صادقی» بزنند و از آن مایه بگیرند.

کافه خیابان گوته
«کافه خیابان گوته» را باید در دسته آثاری که می‌توانند در قالب مینی‌سریال برای بخشی از مخاطبان مناسب باشند قرار داد. وقایع این رمان در آلمان می‌گذرد، ولی رفت و برگشت‌هایش به گذشته و زمان حال روایت، شخصیت‌های داستان را قوام داده و به کوران حوادث انقلاب و دوران مبارزات آن‌ها پرتاب می‌کند. «کافه خیابان گوته» ادامه رمان «دیلماج» اثر دیگر «حمیدرضا شاه‌آبادی» است که در آن خواننده با سرگذشت «کیانوش مستوفی»، نوه میرزا یوسف، کاراکتر محوری رمان دیلماج آشنا می‌شود. سه دانشجو برای ادامه راه مبارزاتی روشمند خود تصمیم می‌گیرند تا در قالب یک گروه چپ کارشان را ادامه دهند، ولی در میانه مسیر، یکی از این سه نفر به دو نفر دیگر خیانت می‌کند و اسباب انحلال گروه را فراهم می‌آورد. کیانوش به زندان می‌افتد و پس از آزادی از بند برای گرفتن انتقام از شخصی خیانتکار به آلمان غربی می‌رود. کیانوش فرد موردنظرش را پیدا می‌کند، ولی متوجه می‌شود که او به آلزایمر دچار شده و خوراندن طعم تلخ انتقام به وی دیگر هیچ مبنای عقلایی‌ای ندارد. تاکنون کسی به ساخت نسخه تلویزیونی از این رمان ترغیب نشده، اما رفت و برگشت‌های آن به‌همراه تماتیک «انتقام» باعث می‌شود تا این کتاب برای اقتباس مورد مناسبی به حساب بیاید. خط داستانی رمان «کافه خیابان گوته» بی‌شباهت به فیلم سینمایی «نبودن» اثر متاخر «علی مصفا» نیست، اما سرک کشیدن به تاریخ مبارزات مردمی در دوران حکومت «قاجار» و «پهلوی» آن را به اثری تماماً تصویری بدل می‌کند و از نمونه‌های مشابه جدا می‌سازد.

رازهای سرزمین من
کم پیش می‌آید که یک ایرانی حداقل یک‌بار اسم «رضا براهنی» را در زندگی‌اش نشنیده باشد. «براهنی» شاعر بود، قصه می‌نوشت، دستی بر آتش ترجمه داشت و در زمینه نقد ادبی هم از قد بلند و افراشته‌ای برخوردار بود، اما اگر بخواهیم تنها یک قصه مهم از آثار او را برشماریم، بدون شک باید «رازهای سرزمین من» را روی سر بگذاریم و براهنی را برای نوشتن این رمان مهیب و مهم در تاریخ رمان‌نویسی ایران مورد ستایش و احترام قرار دهیم. نقطه شروع «رازهای سرزمین من» پدید آمدن فرقه دموکرات آذربایجان و سپس کودتای 28 مرداد 1332 است که امتداد آن تا وقایع مربوط به پیروزی انقلاب اسلامی هم پیش می‌رود. ماجراهای این قصه براساس سنت رئالیسم ادبی شکل گرفته، ولی گاهی به کرانه‌های رئالیسم جادویی هم نزدیک می‌شود. هر فصل از «رازهای سرزمین من» توسط یک شخصیت روایت می‌شود و در میان کاراکترهایی که فرمان روایت را در دست می‌گیرند، جوانی به نام «حسین» بار بیشتر جلو بردن قصه را به دوش می‌کشد. او مترجم یک مستشار نظامی آمریکایی است که در ادامه شاهد قتل این فرد توسط تعدادی از افسران ارتش شاهنشاهی قرار می‌گیرد. این اتفاق به‌عنوان حادثه محرک و مبنایی داستان حوادث دیگر را از پی خود به وجود می‌آورد و اسکلت قصه را کامل می‌کند. بنیاد سینمایی فارابی سال‌ها پیش امتیاز رمان هزار و سیصد صفحه‌ای «رضا براهنی» را برای ساخت فیلم سینمایی یا مجموعه تلویزیونی خریداری کرد و قرار هم شد که نویسنده اثر با شرط حضور در پروژه به‌عنوان «مشاور کارگردان و مشاور تولید» حضور داشته باشد؛ حتی «داریوش مهرجویی» هم پیش از سفر به فرانسه قصد داشت که بخش «کینه ازلی» این کتاب را جلوی دوربین ببرد، اما این اتفاق هیچ‌گاه به ثمر نرسید و سریال یا فیلم سینمایی‌ای هم ساخته نشد.

فیل در تاریکی
اسم «هاشمی‌نژاد» پیش از آنکه در فروردین سال 1395 چشم از این دنیا ببندد و به دیار باقی سفر کند، در میان خوانندگان امروزی کتاب و در بین نسل دهه هفتاد و هشتاد چندان نام پرپژواکی نبود، چون تمایلی به عرضه خود در بازار نحیف ادبیات داستانی ایران نداشت. «هاشمی‌نژاد» با درگذشتش و سپس انتشار دوباره آثارش بود که به یک‌باره حاشیه به متن آمد و غبار از چهره‌اش شسته شد. این نویسنده نیز همچون «جعفر مدرس صادقی» و «رضا براهنی» فرد جامع‌الاطرافی بود که در نوشتن فیلمنامه، رمان، ترجمه، نقد ادبی و حوزه عرفان و حتی شعر تبحری خاص داشت. اما داستان ما با «قاسم هاشمی‌نژاد» با رمان جنایی-پلیسی «فیل در تاریکی» شروع می‌شود. اکنون که سینما و پلتفرم‌ها تمایل عجیبی به دهه 60 و بیش‌تر از آن به دهه 50 پیدا کرده‌اند، تولید دوباره «فیل در تاریکی» در قالب مینی‌سریال یا فیلم سینمایی نمود بیشتری پیدا می‌کند. به این خاطر از عبارت «تولید دوباره» استفاده کردم که نسخه سینمایی «فیل در تاریکی» به کارگردانی «نعمت حقیقی» عملاً نیمه‌تمام ماند و وی به‌هیچ‌عنوان ادامه این کار توسط «عباس رافعی» را نپسندید. در خلاصه قصه این کتاب آمده است که «جلال امین» شخصیت اصلی داستان، گاراژداری قدیمی است که برادرش حسین در آلمان تحصیل می‌کند. حسین در راه بازگشت به ایران برای جلال یک مرسدس بنز آخرین مدل می‌آورد. او نمی‌داند که یک گروه تبهکار در ماشین مربوطه هروئین جاساز کرده‌اند و خانواده «امین» را در معرض خطر جدی قرار داده‌اند. همین قضیه به نقطه اتکا درام تبدیل می‌شود و خواننده را به درون اتفاقات ریز و درشت قصه سوق می‌دهد.

در سیدخندان کسی را نمی‌کشند
اگر خوره و شیفته رمان‌های ادبیات جرم و مخاطب جدی پادکست و داستان‌های صوتی باشید، حتما نام «مهام میقانی» به گوش‌تان خورده است. اغلب آثار این نویسنده رنگ و بویی جنایی دارد و «در سیدخندان کسی را نمی‌کشند» هم به‌عنوان داستانی شاخص در میان آثار این نویسنده دور از این لحن و فضا نیست. این رمان روایتی از ریزش ساختمان پلاسکو در سی‌ام دی ماه 1395 است که نویسنده در پیش‌زمینه اتفاقات آن روز، خواننده را به محله «سیدخندان» تهران می‌برد و داستان کارآگاهی نه‌چندان ورزیده ولی نسبتا باهوش به اسم «نقیبی» را روایت می‌کند. او به‌همراه نامزدش در حال کالبدشکافی دست قطع شده زنی در یکی از گاوصندوق‌های به‌دست‌آمده از ویرانه‌های ساختمان پلاسکو است که درگیر ماجراهای عجیب و غریب و ترسناکی می‌شود. «در سیدخندان کسی را نمی‌کشند» رمانی جذاب، سهل‌خوان و درگیرکننده است که خواننده در حین مطالعه آن به‌هیچ‌وجه ارتباط خود را با متن موردنظر از دست نمی‌دهد و لاجرعه کلمات را سر می‌کشد و حجم 296 صفحه‌ای این کتاب اصلاً به چشم نمی‌آید. اینکه تاکنون تهیه‌کننده یا سرمایه‌گذاری نسبت به این ماجرا التفات و توجهی از خود نشان نداده، از تنبلی نشأت می‌گیرد، ولی توصیه نگارنده این فرسته به پلتفرم‌های شبکه نمایش خانگی این است که این کتاب می‌تواند دستمایه ساخت یک سریال جذاب و گرم قرار بگیرد و بهتر است هرچه زودتر برای ساخت نسخه تلویزیونی از آن با نویسنده و ناشر مربوطه دست به کار شوند.

mosbatnews

مقالات مرتبط

بررسی میزبانی جده از هنرمندان کشورهای اسلامی

مثبت نیوز – زهرا خورشیدی: در عربستان، نمایشگاهی برپاست که تاریخ و…

۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴

استارت اکران سینمایی سریال ها از کجا زده شد؟

مثبت نیوز – اکران خصوصی و مردمی مدت‌هاست دیگر محدود به فیلم‌های…

۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴

همزمان با اجرای کنسرت؛ پیش تولید شیش‌ماهه نیز آغاز شد

مثبت نیوز – سریال جدید مهران مدیری در مرحله آماده‌سازی و هدف‌گذاری…

۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴

دیدگاهتان را بنویسید