مثبت نیوز – نکات ویژه اجلاس چین:
1- تقاطع جلسه سران شانگهای با رژه نظامی چین در بزرگداشت پیروزی بر ژاپن طی جنگ جهانی دوم، گردهمایی فعلی در این کشور را از اهمیت دوچندان برخوردار کرده است.
2- شانگهای سازمانی منطقهای است که برخی آن را معادل ناتوی شرق میدانند؛ اما به نظر میرسد شباهت آن به ساختاری مانند اتحادیه اروپا بیشتر باشد. قیاس کامل میان ساختارهای غرب و شرق امکانپذیر نیست زیرا به عنوان مثال اتحادیه اروپا و ناتو همگرایی بسیار بالایی میان اعضا دارند اما در شرق ساختارهای کنونی اینگونه نیستند. ساختارهای شرقی جوانتر از نمونههای غربی بوده و به دلیل فشارهای آمریکا با احتیاط فعالیت میکنند.
3- برخی گذارهها وجود دارند؛ شانگهای قدرتی نظامی نیست، قدرتهای شرقی از نظر کیفیت و کمیت تجهیزات نظامی از غرب ضعیفترند؛ با این حال روسیه و ایران جداگانه با مجموعه غرب وارد جنگ شده و توفیقاتی به دست آوردهاند؛ این مسئله خطرات همگرایی نظامی و امنیتی میان قدرتهای شرقی را به غرب گوشزد میکند. اگر کشورهایی تک به تک با ناتو جنگیده و قدرت خود را اثبات کنند، افزایش هماهنگی میان آنها قدرت بزرگتری تولید میکند.
4- حضور دو کشور در این اجلاس اهمیت بالایی داشت؛ اول ایران که به تازگی از جنگی ۱۲ روزه خارج شده و با سرعت و قدرت در حال بازسازی و تقویت تواناییهای خود برای اصطکاکهای بعدی است و دوم هند که چالش بزرگی با آمریکا در حوزه تجاری و تعرفهها تجربه میکند.
5- همگرایی اوراسیایی با حل و فصل منازعات بر اساس سازوکارهای عادلانه محلی، زمینههای بهرهبرداری غرب از شکافها برای نفوذ در این منطقه را از بین میبرد. حضور مقامات دو کشور هند و پاکستان زیر یک چتر درحالیکه درگیری چند روزهای را اخیراً پشت سر گذاشتهاند، از ظرفیتها و اهداف شانگهای حکایت دارد. به عبارتی شانگهای فعلاً سازمانی معطوف به مقابله مستقیم با دشمن نیست و از سوی دیگر حتی اعضایش با یکدیگر دچار زد و خورد نظامی شدهاند، اما تلاش دارد با حل و فصل منازعات اعضا زمینه ارتقای سازمان را فراهم آورد.
6- برگزاری رژههای پیروزی مرتبط با جنگ جهانی دوم اهمیت نمادین و معنوی دارد. این مراسم نشانهای از سهم داشتن در ساختار کنونی جهان هستند. دو کشور فعال در این زمینه روسیه و فرانسهاند. فرانسه به دلیل آنکه در جنگ جهانی دوم توسط آلمان اشغال شده و توسط آمریکا و انگلیس آزاد شد، تمرکزی بر این جنگ نداشته و بیشتر در یادبودها بر جنگ جهانی اول تأکید دارد. در مقابل روسیه به جنگ جهانی دوم که به ظهور بلوک شرق و نظام دوقطبی انجامید، توجه دارد. چین نیز با جشن گرفتن پیروزی بر ژاپن در جنگ جهانی دوم، درصدد است نقش و سهم خود از نظام برآمده از این جنگ را نشان دهد. چین در برخی گفتوگوها میان قدرتهای پیروز جنگ در حین درگیریها شرکت داشت ولی از مذاکرات مرتبط با پایان جنگ جهانی به دلیل اختلافات شدید داخلی، مخالفت شوروی و بینیازی به این کشور در مبارزه با ژاپن پس از دسترسی هوایی و دریایی آمریکا به خاک اصلی این کشور، کنار گذاشته شد.
7- پس از پایان جنگ و برطرف شدن برخی از مشکلات چین همچنان به بازی گرفته نشد زیرا آمریکا از پیروزی کمونیستها و تسلطشان بر خاک اصلی چین در سال ۱۹۴۹ خشنود نبود، شوروی خود را مرکز اصلی کمونیسم میدانست و میخواست چین را ذیل مسائل خود قرار دهد و از سوی دیگر با بروز دوقطبی، انگلیس و فرانسه به نفع آمریکا و شوروی به گوشهای رانده شدند.
8- این نشست بزرگترین اجلاسیه برگزار شده توسط شانگهای است؛ از نظر تعداد و سطح شرکتکنندگان، تمهیدات برگزاری و تقارن با رژه چین.
9- در منطقه آسیا تقریباً تمام دولتهای عمده در شانگهای حضور داشته و یا با آن مرتبط هستند؛ دولتهای آسیای میانه و شبه قاره هند عضو آن بوده، دولتهای غرب آسیا به جز ایران که عضویت دارند همکار آن هستند؛ همچنین دیگر دولتها در جنوب شرق آسیا مانند دولتهای عضو آسهآن تعارضی با آن ندارند. تنها دولتهای معارض شانگهای ژاپن و کره جنوبی هستند که ژاپن در این خصوص در وضعیت ویژهای است؛ بر این اساس رژه سالگرد پیروزی چین بر ژاپن اهمیت دارد. اگر ژاپن و کره جنوبی سیاستهای خود را تغییر دهند، شانگهای به انحای مختلف دارای فراگیری در سراسر قاره میشود. گردهمایی اعضا و حضورشان در جشن شکست ژاپن معنادار است به ویژه آنکه چین، روسیه و متحدشان کره شمالی، تعارضاتی جدی با توکیو دارند. در این میان کره جنوبی وضعیت متفاوتی دارد زیرا برخی از طبقه سیاسی این کشور با درک موقعیت جدید درپی کاهش تنش با شرق حرکت کردهاند؛ مسئلهای که به طور غیرمستقیم در جریان دیدار رئیسجمهور کره جنوبی از کاخ سفید، مورد اشاره ترامپ قرار گرفت.
10- در یک گردهمایی بزرگ اوراسیایی رژیم صهیونی مورد محکومیت قرار گرفت؛ هرچند صهیونیستها و رژیم صهیونی نفوذ و روابطی با کشورهای عضو دارند؛ اما جهتگیریهای تلآویو، رژیم را با منافع کلان و امنیت سازمان در چالش قرار داده است. این مسئله همکاریهای رژیم با دولتهای شرقی را حتی در سطوح بالا، تاکتیکی میسازد. اگر روزی رژیم صهیونی در غرب آسیا تعبیه شد تا مانع برخورد مستقیم این قاره با اروپا شود، مدتها درگیری رژیم به تنش با کشورهای غرب آسیا محدود میشد؛ اما در شرایطی که تلآویو به اندازه کافی توانمند نشده است، رژیم در حال قرار گرفتن مقابل تمام آسیا است.
11- اجلاس در شهر بندری تیانجین برگزار شد که نقش مهمی در کریدورهای دریایی و زمینی چین دارد و نقطه مهمی در ابتکار کمربند – جاده است. جمعآوری دولتها در این شهر موفقیت چین در جلب همکاران برای اجرای این ابتکار را نشان میدهد.
12- به نظر میرسد چین در حال تبدیل شدن به قدرتی توأمان دریایی (بحری) و زمینی (قارهای) است؛ قدرت تجاری سواحل نیمه شرقی و جنوبی چین در کنار تسلط پیشرونده پکن بر دریای چین جنوبی و سهم بالا در تولیدات کشتی جهان، چین را تبدیل به یک قدرت دریایی کرده است. از سوی دیگر ابعاد زمینی ابتکار کمربند – جاده و سازمان شانگهای این کشور را شبیه قدرتی زمینی و قارهای ساخته است. مقابله آمریکا با قدرت دوگانه چین بسیار دشوار بوده و واشنگتن را که قدرتی دریایی است ناگزیر میسازد برای مقابله با ابعاد زمینی و قارهای قدرت پکن بر تحرکات زمینی خود که مستلزم هزینه زیاد هستند، بیفزاید. آمریکا خود قدرتی تکبعدی است و موجههاش با قدرتی دوبعدی مشکلزا خواهد بود. برای فهم نوع قدرت چین باید به خوبی تفاوت میان قدرت دریایی و زمینی را دریافت. انگلیس قدرتی دریایی نبود نه فقط به دلیل آنکه ساحل و بندر تجاری داشت بلکه به این خاطر که خیالش از نبردهای مکرر زمینی آسوده بود؛ در نتیجه نسبت به رقبا هزینه و زیان کمتری داشت و اگر در جنگهای دریایی وارد میشد، به دلیل تجارت دریایی سود زیادی کسب میکرد. فرانسه نیز میتوانست قدرتی دوبعدی باشد زیرا سواحل و بنادر قابل ملاحظهای داشت اما تحت تأثیر قرار گرفتنش از جنگهای زمینی در قاره اروپا مانع این امر شد. امروز اما چین وضعیتی متفاوت با فرانسه دارد. چین بهخاطر بنادرش و همچنین فقدان تهدید زمینی قدرتی دریایی است، اما همزمان به دلیل حضور سنگین قارهای از طریق سازمانهای منطقهای، ابتکار کمربند – جاده و متحدان به قدرتی قارهای تبدیل شده است.
13- ترامپ با تهدید و تطمیعها کوشید مانع همگرایی دولتهای شرقی شود؛ اما تحولات نشان میدهد او موفق به ایجاد تغییرات قابل توجه نشده است.
14- روند همگرایی منطقهای در شانگهای و نمونه فرامنطقهای آن بریکس، نشان میدهد دولتها به شکستن یکجانبهگرایی اقتصادی آمریکا تمرکز دارند و میخواهند در بلندمدت بر این مشکل فائق آیند.
15- در نیمه دوم دهه ۲۰۰۰ و نیمه اول دهه ۲۰۱۰ غرب تلاش کرد ایران را از نظر سیاسی منزوی و از لحاظ اقتصادی در حصر قرار دهد، پیوستن به دو سازمان شرقپایه شانگهای و بریکس در فضایی حداقلی این انزوا را درهم شکسته است.
16- از نظر اقتصادی ایران در حین اقدام اروپا برای فعالسازی مکانیسم ماشه مورد استقبال شانگهای قرار گرفته است. بر اساس سازوکار مکانیسم ماشه به ادعای اروپا تحریمهای سازمان ملل بدون توجه به وتوی اعضا بر اساس ۶ قطعنامه لغو شده قبلی احیا میشوند. اگر ایران مورد حمایت سازمانهای تحت عضو قرار گیرد، اجرایی شدن تحریمها محل تردید است.
17- سازمان شانگهای پیمانی نظامی نیست که همانند ناتو به اعضا و متحدان کمکهای مستقیمی داشته باشد. بر اساس ماده ۵ ناتو، حمله به یکی از اعضا معادل حمله به تمام اعضاست. از سوی دیگر ناتو به اوکراین و رژیم صهیونی که عضو این سازمان نیستند اما متحدش به شمار میروند کمکهای مستقیم و عظیمی داشته است. در مقابل شانگهای اما قادر و قائل به ارائه کمکهای نظامی مستقیم در حجم بالا، به اعضای خود هم نیست. این تفاوت، نشانه کاملی از ضعف شانگهای نیست بلکه ناشی از رعایت برخی ضرورتهاست؛ شرق میداند غرب قصد دارد تنشها را به حوزه نظامی بکشاند و از این رو نمیخواهد بهانههای لازم را در اختیار این مجموعه قرار دهد؛ با این حال همکاریها برقرارند. در جریان مقابله روسیه با ناتو در خاک اوکراین، چین با حفظ و گسترش روابط تجاری با روسیه قدرت اقتصادی این کشور را پایدار نگه داشته و زنجیره تأمین صنایع نظامیاش را تداوم بخشید. در مقابل روسیه با ارائه فناوریهای نظامی به ویژه در حوزه هوایی چین را در برابر قدرت هوایی آمریکا تقویت میکند.
18- شانگهای و بریکس تأکید کردهاند هدفشان مقابله با غرب و آمریکا نیست؛ اما چنین سازمانهایی عملاً در برابر خواست واشنگتن قرار میگیرند. آمریکا تمایل دارد جهان را از دریچه تک قطبی ببیند اما شانگهای و بریکس این چشمانداز را مختل میکنند. آنها اینگونه واشنگتن را به شکل غیرمستقیم به چالش میکشند.
19-خطر عمده اقتصادی شانگهای و بریکس برای آمریکا تضعیف ابزارهای اقتصادی این کشور است؛ آمریکا بزرگترین اقتصاد جهان است و دولتها برای شکوفایی و توسعه صادرات به این بازار نیاز دارند؛ سازمانهای منطقهای و جهانی چندجانبه ضمن کمک به رشد اقتصادی کشورها روابط را به گونهای تنظیم میکنند که از نیاز دولتها به بازار آمریکا کاسته شود.