مثبت نیوز – دروغها در قلب سیاست و دیپلماسی جا دارند؛ اما «دروغ»ها هم با هم یکی نیستند.
نوعی از دروغ ادعا میکند که در خدمت خیر عمومی است؛ مانند زمانی که جان اف. کندی، رئیسجمهور آمریکا، افکار عمومی را درباره تفاهم محرمانهٔ آمریکا و شوروی گمراه کرد.
نوعی دیگر «دروغ بزرگ» است: عریان و مکرراً تکرارشونده، با هدف تبدیل مخاطب به مؤمنی بیاختیار.
«دروغ زیرکانه»، سبکی که هنری کیسینجر در آن تبحر داشت و دولت جورج دبلیو. بوش پیش از یورش به عراق بدان دامن زد. چنین دروغی میتواند جنگی را توجیه کند یا از آن جلوگیری کند؛ میتواند گرهای را بگشاید؛ میتواند بکشد.
دروغِ درماندگان برای برانگیختن امید—سخنگوی صدام در جنگ ۲۰۰۳ عراق که در میانهٔ نابودی از پیروزی دم میزد.
دروغِ فرودست—آنگونه که عرفات به آن چنگ میزد؛ به مصریان میگفت دشمنش سوریه است، به سوریها میگفت مصر است، و به سعودیها میگفت هر دو. دستور دهندهٔ یک عملیات بود و بعد وانمود میکرد از عامل آن بیخبر است؛ از سوی دیگر، نسبت به کسی ادعای آشنایی میکرد که هرگز به چشم ندیده بود. همه خیلی زود آموختند که به او اعتماد نکنند—و این درس زود آموخته شد.
دروغهایی هم هست که کاری را پیش میبرد_ حتی اگر آن «کار» زشت، پلید یا خشونتآمیز باشد. آنها هدفی دارند.
با گذشت زمان، تفکیک مرز میان خودفریبی و فریبکاری دشوار میشود؛ این دو در هم میآمیزند. توهّمی که علیرغم بطلانِ آشکارش بیوقفه تکرار شود، دیگر توهّم نیست و به دروغ بدل میشود.