مثبت نیوز – کوهن سال ۱۹۲۴ در اسکندریه مصر به دنیا آمد و زمانی که مقابل رهبران سوریه به دار کشیده شد، تقریباً ۴۱ ساله بود. او توانست با استفاده از نقاط ضعف نظامیان و سیاستمداران بلندپایه سوری، پله به پله در این کشور و به خصوص حزب بعث سوریه رشد کند و تا جایگاه بالایی در وزارت دفاع این کشور برسد. او تا قبل از افشا شدن هویتش، برای سوریها با نام کامل امین ثابت، یک تاجر ثروتمند سوری ساکن آرژانتین شناخته میشد. ۱۸ می (۲۸ اردیبهشت) روز به دار آویختن کوهن است.
کوهن در سال ۱۹۵۷ وارد ارتش اسرائیل و محل خدمت او در بخش اطلاعات نظامی – امان – مشخص شد. کوهن در امان به عنوان تحلیلگر ضداطلاعات و مترجم مشغول به کار شد. او در همین دوران تلاش کرد که وارد سرویس اطلاعات خارجی اسرائیل – موساد – شود. اما موساد او را نپذیرفت و نامش در میان مردودیهای گزینش و جذب این سازمان قرار گرفت. کوهن که کار خود در امان را کسلکننده میدید، پس از مردودی در گزینش موساد از کارش استعفا داد و به شغلی غیرنظامی روی آورد. او دو سال به عنوان منشی و مسئول بایگانی یک شرکت بیمه در تلآویو مشغول کار شد.
او به پنج زبان عبری، عربی، انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی مسلط بود. کوهن ۶ ماه در مرکز آموزش موساد تحت تعالیم فشرده قرار گرفت تا در نهایت برای انجام ماموریت آماده شد.
کوهن هویتی جعلی با عنوان کامل امین ثابت داشت. تاجر سوری ثروتمندی که در آرژانتین زندگی میکرد و و قصد داشت به کشورش برگردد. او سال ۱۹۶۱ در بوینس آیرس به جامعه اعراب ساکن آرژانتین نزدیک شد و از همین مسیر توانست راه خود را به سفارت سوریه باز کند. جایی که ژنرال بعثی امین الحافظ – رئیسجمهور و نخستوزیر بعدی سوریه – آنجا به عنوان وابسته نظامی در سفارت خدمت میکرد. سال ۱۹۶۲، کوهن در حالی که یک پوشش بینقص برای خود ساخته بود، راهی دمشق شد و در محلهای گرانقیمت که در شأن یک تاجر بود، ساکن شد. او خانهای بزگ در محله ابورمانه غرب دمشق گرفت که محل قرار گرفتن مقرهای دیپلماتیک خارجی، چند مرکز دولتی از جمله اطلاعات نیروی هوایی سوریه بود. سازمانی که تا سالها به عنوان آژانس اطلاعات اصلی و قدرتمند سوریه شناخته میشد.
اما الی کوهن یا بهتر بگوییم کامل امین ثابت چگونه توانست جایگاه خود را در میان سیاستمداران و نظامیان ردهبالای سوری باز و اطلاعات جمعآوری کند؟ او در دمشق نیز همان گونه زندگی میکرد که در بوینسآیرس نشان داده بود. پول خرج میکرد، تجارتش را گسترش میداد و از روابطی که توانسته بود به دست بیاورد – به خصوص در بحث تجارت – استفاده میکرد تا به بزرگان این کشور نزدیک شود. مهمانیهایی که او برای مقامات سوری ترتیب میداد، در زندگینامه او برجسته هستند. کوهن در خانه خود در دمشق، مهمانیهای پرزرقوبرق و خاصی برای آنها ترتیب میداد. مهمانیهایی که الکل در آنها نقشی مهم داشتند و وقتی مصرف آن از حدی میگذشت، زبان مقامات سوری نیز باز میشد. کوهن به مرور توانست به مشاور برخی از سیاسیون ردهبالای سوری تبدیل شود. او بخشی از اطلاعات مورد نیاز موساد را از دل مهمانیهای پرطرفدار خود جمعآوری میکرد اما این تمام ماجرا نبود.
او فقط یک تاجر دست و دلباز نبود که ژنرالها و سیاستمداران مست سوری را تخلیه اطلاعاتی میکرد. از روابط خود استفاده کرد تا بتواند در بدنه حزب بعث رشد کند. کوهن از نزدیکترین مشاوران امین الحافظ بود که از سال ۱۹۶۳ با یک کودتا توانست قدرت را به دست بگیرد. با در اختیار گرفتن نخستوزیری و ریاستجمهوری سوریه از سوی الحافظ، مسیر پیشرفت کوهن نیز هموارتر شد.
اروپا مقر پشتیبانی کوهن از طرف موساد و همچنین مسیر او برای تردد به اسرائیل بود. او در فاصله سالهای ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۵ که نقش کامل امین ثابت را بر عهده گرفته بود، سه بار به اسرائیل رفت و خانوادهاش را دید. ابزار اصلی کوهن برای ارسال اطلاعات به تلآویو یک دستگاه تلگراف بود که با خود به دمشق آورده بود. بخشی از اطلاعات را در قالب محمولههای تجاری خود به خارج میفرستاد که توسط رابطینش دریافت میشد و به اسرائیل میرفت. آنچه باعث شد کوهن لو برود، سیگنالهایی بود که موقع مخابره اطلاعات از خانهاش خارج میشد.
کودتای ۱۹۶۳ همانطور که راه را برای پیشرفت کوهن هموار کرد، آغاز سقوط او نیز بود. از زمان بوینسآیرس، یک نظامی خشن سوری به نام سرهنگ السویدانی که از نزدیکان حافظ محسوب میشد، شک زیادی به کوهن داشت و از او خوشش نمیآمد. از یک طرف حافظ به او اطمینان کامل داشت و از طرف دیگر، السویدانی از کوهن مدرکی نداشت که بتواند شکش به او را اثبات کند. پس از این کودتا، السویدانی نیز ترقی کرد و توانست به ریاست اطلاعات ارتش برسد.
کوهن میدانست که السویدانی به او مشکوک است. سال ۱۹۶۴ در حالی که برای آخرین بار به اسرائیل برگشته بود، به مقامات موساد گفت که احتمال لو رفتنش وجود دارد. چرا که در دو سال حضور او در دمشق، چند ضربه از سوی اسرائیل به سوریه وارد شده بود؛ عملیاتی که آن را بر اساس اطلاعات سطح بالای دریافتی از کوهن طراحی کرده بودند. موساد از کوهن میخواهد که فقط یک بار دیگر به سوریه برگردد. او نوامبر ۱۹۶۴ در اسرائیل بود و زمان او، در ژانویه ۱۹۶۵ فرا رسید.
حزب بعث به بلوک شرق تعلق داشت و دستگاه اطلاعاتی این کشور از تجهیزات و مستشاران اهل شوروی استفاده میکرد. دستگاه اطلاعاتی سوریه با ضربههایی که در سالهای اخیر خورده بود، میخواست آن جاسوس سطح بالا را شکار کند. پیش از آن که این عملیات آغاز شود، سیگنالهای غیرقانونی، رمزشده و ناشناسی در منطقه ابورمانه دریافت شده بود. سازمان اطلاعات نظامی تحت نظارت السویدانی با اقدامات فنی به دنبال منشاء ارسال این سیگنالها میگشت تا در نهایت، ۲۴ ژانویه ۱۹۶۵ الی کوهن در آپارتمانش دستگیر شد؛ در حالی که رادیوی ارسال پیامش روی میز بود و داشت اطلاعات را مخابره میکرد.
کوهن در جریان بازدیدش از مناطق استقرار نیروهای سوری در ارتفاعات جولان با کمبود امکانات آنها و نداشتن سایهبان مواجه میشود. بنابراین، برای ساخت سایهبان سربازها تعداد زیادی درخت در بلندیهای جولان و نزدیک نقاط استقرار آنان میکارد. آن درختها به عنوان شاخص محل استقرار نیروهای سوری در نظر گرفته شد و ارتش اسرائیل در جنگ ۶ روزه، از این شاخصها برای هدف گرفتن نیروهای سوری استفاده کرد. امکانی که باعث شد آنها بتوانند بلندیهای جولان را در ۲ روز اشغال کنند. اشغالی که در سال ۱۹۶۷ آغاز شد و تا امروز ادامه دارد.
او همچنین در جریان جاسوسی از بلندیهای جولان توانست از طرح ارتش سوریه برای ایجاد سه لایه سنگرهای خمپارهانداز باخبر شود. کوهن اطلاعاتی به دست آورد که مربوط به طرح سوریها برای انحراف آب رود اردن از مسیر به سمت اسرائیل (دریاچه گلیل یا طبریه) بود. اطلاعاتی که باعث شد نیروی هوایی اسرائیل بتواند تجهیزات پمپاژ تهیهشده از سوی سوریه را بمباران و این پروژه را تعطیل کند.
رونان برگمان، روزنامهنگار اسرائیلی که کتاب «برخیز و اول تو او را بکش» درباره ترورهای موساد را نوشته است، در سال ۲۰۱۸ مقالهای در نیوزویک نوشت که بخش دیگری از اطلاعات کوهن را افشا کرد. بر اساس ادعای برگمان که در کتاب او نیز آمده، کوهن توانست اطلاعات مربوط به آلویس برنر یکی از افسران نازی درگیر در کوچاندن یهودیها در دوران جنگ جهانی دوم را به دست بیاورد. بر اساس ادعای برگمان، اطلاعات الی کوهن درباره محل سکونت برنر در دمشق، باعث شد که اسرائیل بتواند در سال ۱۹۶۱ به ترور او اقدام کند. او در جریان این اقدام به ترور که به وسیله یک بسته پستی انفجاری انجام شد، یک چشمش را از دست داد. او همچنین در سال ۱۹۸۰ نیز هدف یک ترور دیگر قرار گرفت اما زنده ماند ولی انگشتهای یک دستش را از دست داد. گفته میشود که او سال ۲۰۱۰ در سن ۹۷ یا ۹۸ سالگی در سوریه به مرگ طبیعی درگذشت.